تجربههای ناموفق تکراری؛ دلایل ناکامی اپلیکیشنهای بومی در ایران
توییتر یکی از موفقترین و محبوبترین اپلیکیشن و شبکه اجتماعی در دنیاست که محبوبیت آن بخصوص در یکی دو ماه گذشته در ایران نیز افزایش چشمگیری داشته است. حال توسعهدهندگان ایرانی نمونه مشابه و بومی توییتر را وارد بازار کردهاند. بله، سازندگان پیامرسان آی گپ، حالا اپلیکیشنی به نام ویراستی با ظاهر و کارکردی مشابه توییتر را عرضه کردهاند.
شاید اکنون بتوان گفت تمام اپلیکیشنها و سرویسهای محبوب خارجی یک نمونه داخلی هم داشتهاند که در رقابت با آنها – و بهتر بگوییم به عنوان جایگزین آنها – در ایران عرضه شدهاند. مثلا برای همین توییتر یک شبکه اجتماعی با نام دنبالر راهاندازی شده بود که به نوعی جایگزین بومی توییتر به شمار میرفت اما حالا دیگر اثری از آن باقی نیست.
بسیاری از این برنامهها پس از فیلتر و مسدود شدن نمونههای خارجی پا به عرصه وجود گذاشتند و در واقع نه به عنوان رقیب که به عنوان جایگزین وارد بازار داخلی شدند. دهها پیامرسان بومی پس از فیلتر شدن تلگرام وارد بازار شدند که جای آن را پر کنند. همچنین چندین اپلیکیشن مسیریاب عرضه شد تا جایگزین اپلیکیشن محبوب ویز شود که ناگهان فیلتر شده بود. تلاشها تا جایی پیش رفت که صحبتهایی از مرورگر بومی و موتور جستجوی ملی به میان آمد. پروژههای بلندپروازانهای که اغلب نتایج خوبی در پی نداشت.
تجربههای تکراری و شکستخورده در آزمونهای بزرگ
یکی از مهمترین بزنگاه ها و نقاط عطف برای آزمایش میزان کامیابی در عملکرد این برنامههای بومی، در آبان ۹۸ اتفاق افتاد. زمانی که برای اولین بار اینترنت بین الملل به کلی در ایران قطع شد و کاربران حتی به سرویسهایی مثل موتور جستجوی گوگل دسترسی نداشتند. این میتوانست یک مانور مهم برای نرمافزارهای بومی و میزان پاسخگویی و نتیجهبخشی آنها باشد. نتیجه کاملا ناامیدکننده بود. به طوری که مقامات مجبور شدند در سریعترین زمان ممکن اینترنت را به حالت قبلی بازگردانند.
فاجعهترین قسمت ماجرا هم اتفاقا به همان موتورهای جستجوی بومی باز میگشت. مثلا یک موتور جستجو به عنوان پارسیجو که اتفاقا توسط آذری جهرمی – وزیر وقت وزارت فناوری – که به قصاب اینترنت شهرت یافته، معرفی شده بود عملکردی در حد فاجعه داشت. نتایج این موتور جستجو برای تمام کلیدواژهها، طبق بررسیهایی که ما و بسیاری از کارشناسان انجام داده بودند بسیار بد و نامرتبط و غیرحرفهای بود. همین باعث شد بسیاری از کسب و کارهای آنلاین در این چند روز به شکل تعطیلی کامل درآیند و آسیب و زیان هنگفتی به تجارت الکترونیک کشور وارد شود.
پیش از آن نیز در دی ماه ۹۶ و حتی پیش از آن، با فیلتر کردن اپلیکیشنها و پیامرسانهایی مثل وایبر و تلگرام و .. بسیاری از این پیامرسانهای بومی مورد تست و ارزیابی قرار گرفت و طبق گزارشات آماری مردم حاضر بودند در همان تلگرام فیلتر شده بمانند اما به پیامرسانهای بومی کوچ نکنند.
در حال حاضر هم که پس از جنجالهای مربوط به طرح صیانت و قطعی و اختلالهای بسیار در اینترنت کشور همزمان با حوادث اخیر، تبلیغات زیادی در جهت کوچاندن اجباری مردم به سمت اپلیکیشنهای بومی مثل روبیکا صورت میگیرد تا هم مقدمات فیلترینگ یا قطعی اینترنت بین الملل فراهم و تسهیل شده و هم از کنترل فضای مجازی توسط افرادی که مسئولان کشور، آنها را دشمن مینامند جلوگیری شود.
اما نکته اینجاست که چرا برخلاف اغلب کشورها که مردم میکوشند با حمایت از تولیدات داخلی و کالاها و محصولات بومی، از اقتصاد کشور خود و کسب و کارها و جوانان مستعدش پشتیبانی کنند در ایران، به نظر میرسد عکس این اتفاق در جریان است و بسیاری از تولیدات بومی به خاطر عدم استقبال مردم از آنها با شکست مواجه میشوند. و همچنین چرا علیرغم تجربههای ناموفق بسیار در برخی زمینهها، این زمینهها توسط افرادی دیگر و با سرمایههای بسیار مجددا تکرار میشود؟ به سراغ جستجو برای یافتن پاسخ این دو سوال میرویم که اتفاقا پاسخشان بسیار شبیه و نزدیک و مرتبط با هم است.
انحصار، اعتماد و رانت
از آنجا که مطالب زیادی در این باره در فرشمیکا منتشر کرده و از ابعاد گوناگون به نمونهها پرداختیم در اینجا به صورت گزیده و تیتروار به دلایل کلی این ناکامیها میپردازیم.
یکی از مهمترین عوامل این ناکامی، عدم اعتماد عمومی است. این عدم اعتماد هم به روندی است که طی آن این تولیدات عرضه و ارایه میشوند که ما آن را اعتمادزدایی دولتی مینامیم. یک برنامه یا اپلیکیشن توسط حاکمیت فیلتر میشود. یعنی حکومت از دسترسی مردم به برنامهای که دوستش دارند به شکل جبری جلوگیری میکند. همین موضوع خشم مردم را برمیانگیزد چون مردم صغیر نیستند که حکومت نه تنها به آنها بگوید از چه چیز استفاده کنند یا نکنند بلکه آنها را وادار به این کار کند.
سپس در مرحله بعد، حکومتی که مردم خود را به زور از دسترسی به حق استفاده از برنامهای محروم کرده، به آنها یک جایگزین بومی معرفی میکند. همین معرفی خود بهترین ضدتبلیغ برای آن اپلیکیشن بومی محسوب میشود چون ملت از عملکرد حکومت در فیلتر کردن اپلیکیشن خارجی خشمگینند و برای مقابله و جبران این خشم، اتفاقا تلاش میکنند تا جایی که امکان دارد به سمت برنامهای که مورد تبلیغ حاکمیت قرار گرفته نروند.
نکته بعدی در مسالهی تامین سرمایههای تولید چنین برنامههایی نهفته است. بسیاری از این برنامهها با رانتهای دولتی گزاف تولید میشوند و ارایه آنها توام با انحصارگرایی است. وقتی یک کالا توسط یک شرکت در زمانی عرضه شود که یا امکان رقابت برای شرکتهای خصوصی فراهم نباشد و یا رقبای موجود به شکل جبری و غیرقانونی از بازار حذف شوند آن وقت با انحصارگرایی روبرو هستیم.
در سالهای اخیر، مردم نسبت به رانت و سرمایههای مشکوک حساسیت بسیار زیادی پیدا کردهاند و اگر مشخص شود که محصولی برای تولید از رانت یا چنین سرمایههایی بهره برده با نفرت عمومی مواجه میشود. صاحبان برخی از این محصولات تلاش کرده اند ثابت کنند که شرکت خصوصی هستند و با سرمایه غیردولتی کار کردهاند اما به خاطر اعتمادزدایی قبلی که توسط دولت و حمایتهای آنها شکل گرفته، کسب مجدد اعتماد مردم بسیار دشوار و تقریبا غیرممکن است.
مساله بعدی کیفیت و امنیت است. درباره محصولاتی مثل اپلیکیشنهای پیامرسان، شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای تحت وب (مسیریاب و ..) مساله امنیت بسیار مهم است. وقتی که ارتباط این برنامهها به حکومت مطرح شود یا این اپها توسط دولت تبلیغ شوند آن وقت کاربران نسبت به امنیت این برنامهها دچار شک و تردید میشوند. بنابراین به نظر میرسد دلیل عدم حمایت مردم از محصولات بومی به این خاطر است که آنها این تولیدات را ملی نمیدانند بلکه آنها را منتسب به حکومت میشمارند. حکومتی که با لجبازی ابتدا مردم را از حق انتخاب محروم میکند و سپس آنها را ملزم به استفاده از برنامههای مطلوب خود میکند. در واقع علت عدم حمایت از تولیدات داخلی را باید در شکاف میان دولت و ملت ردیابی کرد.
اما چرا همچنان این روند ادامه یافته است. دلیلش همان جملههای بالاست. که اثبات میکند یک طرف حاکمیت با سرمایههای نامحدود قرار دارد و طرف دیگر مردم و حق انتخابشان. اگر ما با شرکتهای خصوصی یا جوانان غیرمتصل و غیررانتی مواجه بودیم، این تجربههای شکستخورده این همه با سماجت تکرار نمیشدند. چون اشخاص عادی با بینشی اقتصادی سرمایهگذاری میکنند و در جایی که امکان شکست بالا باشد سرمایه خود را تلف نمیکنند.
در مقابل، برخی از این تولیدات رانتی-حکومتی مانند آپارات به عنوان جایگزین یوتیوب، پلتفرمهای فیلیمو و نماوا و همچنین اپلیکیشنهایی مثل اسنپ و تپسی، علیرغم داشتن تمام خصیصههای ذکر شده در بالا، به کامیابی دست یافتهاند. بنابراین حکومت میکوشد با سرمایهگذاری بسیار حتی تا یک حد مختصر هم که شده بتواند مردم را به سمت اپلیکیشنهای خودی هدایت کند. این یک مساله حیثیتی برای آنهاست و چارهای ندارند که آن را تا حد ممکن آن قدر تکرار کنند تا هرچه بیشتر امکان حذف سرویسها و برنامههای خارجی فراهم شده و در عوض تعداد کاربران اپلیکیشنهای بومی افزایش یابد.